ای برادرجان کجایی تاببینم روی ماهت تاببینم بانگاهم ماه تابان نگاهت
ای برادرجان کجایی تاببینی اشک من را تاببینی گریه های مخفی چشم دلم را
ای برادرجان کجایی مادرم بی تاب گشته پدرم طاقت ندارد بی تواوبی خواب گشته
ای برادرجان کجایی زندگی تاریک مانده قلب من بی طاقتست وعمراو باریک مانده
ای برادرجان کجایی تاببینی خواهرت را تاببینی گریه اش راتاببینی اشک اورا
هفته هایم روزهایم پشت هم درگذرند چشم هایم منتظرپنج شنبه ها میگذرند
روزی که رفتی ان روز اخریادت که مانده من ماندم اخر
دیگرندیدم روی قشنگت ان روزماندم بی توبرادر
ان روزمادر اشک تورادید اشکش درامدوقتی که فهمید
فرزند اورفت عمرش تمامست دردانه اش رفت حرفش همان است
امادراین بین حسرت به من ماند چون اخرین بارچشمم به در ماند
چون اخرین بار رویت ندیدم وقتی رسیدم سویت دویدم
من هرچه دویدم تودور گشتی بازم دویدم دورترگشتی
وقتی رسیدم دیدم که خوابست دیگرنیستی قلبم کبابست
ان روزبرایم دگر روز سیاهیست روزاشک وناله وروزجداییست
شب وروزم فکر ان روز صبح وشامم حرف ان روز
جای خالی نگاهت پشت درواماند ان روز
تابه کی بایدبمانم تابه کی من اشک ریزم تابه کی بی توبخوابم تابه کی ازشب گریزم
تابه کی سرگرم گردم تاکه یادتونباشم تابه کی بایدبخوابم صبح هایی بی توپاشم
تا به کی باید بیایم خاک را درمشت گیرم من جلوی اشک خودراهی بگیرم هی بگیرم
ای برادرپیش ما جایت چه خالیست خانه دیگرسوت وکوراست جای خالیت چه خاکیست
ای برادرجان کجایی سال مانوروز گشته سال دیگرهم ورق خورداماشب من روزنگشته
پایان حرفم این باشداخر دوستت دارم ای برادر
تقدیم به بهترین برادردنیا
.::. Weblog Themes By Night Skin .::.